ایشان در جواب آن شخص فرمودند: باید مانعها و حجابها برداشته شود و برای روشن شدن این مسئله می فرماید: «آیا برای خرق حجب بیل و کلنگ لازم است؟! بهترین را برای خرق حجب نماز است»
بسم الله الرّحمن الرّحیم

گفتار سوم رفع حجاب ها در سیر الی الله:
رفع حجب در سیر و سلوک
در ادامه بیانات و توصیههای مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی بهجت عرض می کنیم که فردی از ایشان درباره ی یکی از فرازهای مناجات شعبانیه سوال می کند آن فراز راجع به خرق حجب و برداشتن موانع می باشد و عبارت است از: (اِلهی هَبْ لی کَمالَ الْاِنْقِطاع اِلَیْکَ وَ اَنِر ابصارَ قُلُوبِنا بِضیاء ِ نَظَرها اِلَیْکَ حَتّی تَخْرِقَ ابصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ الی مَعْدَنِ العَظَمَةِ وَ تَصیِرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بَعِزَّ قُدْسِکَ)
«معبودا! کمال انقطاع به سوی خود را به من ارزانی کن و چشم دلمان را با نور نگاهت روشن گردان تا حجابهای نورانی را بدرد و به معدن عظمت برسد و ارواح ما معلق و عزت قدس تو گردد.»
ایشان در جواب آن شخص فرمودند: باید مانعها و حجابها برداشته شود و برای روشن شدن این مسئله می فرماید: «آیا برای خرق حجب بیل و کلنگ لازم است؟! بهترین را برای خرق حجب نماز است»
با توجه به پاسخ آقا چه باید کرد؟ «آیا در حال نماز لازم است بیل و کلنگ حمل کنیم و با حجابها مبارزه کنیم؟!»
موضع حجب در سیر و سلوک بحث ویژه ای است که به عرفان و معنویت بر می گردد؛ چرا که بزرگان، حجابها را به دو دسته ظلمانی و نورانی تقسیم کرده اند. بعضی وقتها حجاب ها به حدی مانع سیر می شوند که می گویند این حجاب، «حجاب اکبر» است و اگر خدای نخواسته که در این مرحله متوقف شود دیگر کاری نمی تواند انجام دهد.
اقسام حجاب و توقف در سیر
حجابهای ظلمانی همان گناهان و خطاهایی است که بین انسان و حضرت حق فاصله ایجاد می کند و طهارت و پاکی را از بین می برند و فرد را آلوده می کند.
حجابهای نورانی، آن کارها، فکرها و عناوینی هستند که به خودی خود نه تنها مانع نیستند، بلکه زمینههایی جهت رشد و تعالی انسان حساب می شوند. اما وقتی شخصی به مراتب بالا گام مینهد متوجه میشود که آن افعال و کارها و یا حتی نظرات و تفکراتش در شأن این جایگاه نیست که فرمودند: (حَسَناتُ الاَبْرار سَیَّئاتُ المُقَرَّبین)؛ «کارهای شایسته خوبان برای مقربان درگاه، گناه و حجاب محسوب می شود.»
فرض کنید کسی مستجاب الدعوه است و خداوند تمام دعایش را اجابت می کند. این شخص نباید به خود مغرور شود و احساس کند که دیگر به وصال رسیده است، گاهی با چنین مقامی آن چنان در یک حجاب متوقف می شود که قرآن به شدت با او برخورد می کند؛ صحبت از بلعم باعورایی است که بعد از سالها عبادت و ریاضت، شیطان با او همنشین شد و او را گمراه کرد و تمام زحمات ظاهری اش مثل خود شیطان از بین رفت که قرآن در موردش می فرماید: (وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ)؛ «سرگذشت کسی که خود را به او عطا کردیم و او عملاً از آنان جدا شد، برای آنان بخوان؛ پس شیطان او را دنبال کرد تا به دامش انداخت و در نتیجه از گمراهان شد و اگر می خواستیم درجات و مقاماتش را به وسیله آن آیات بالا می بردیم، ولی او به امور ناچیز مادی و لذت های زودگذر دنیایی تمایل پیدا کرد و از هوای نفسش پیروی نمود؛ یا فاطمة الزهرا:
پس داستانش چون داستان سگ است که اگر به او هجوم بری، زبان از کام بیرون می آورد، و اگر به حال خودش واگذاری باز هم زبان از کام بیرون می آورد. این داستان گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ پس این داستان را برای مردم حکایت کن، شاید نسبت به امور خویش بیندیشند.»
رفع حجاب زمینه لقاء حضرت حق
این حجابها بسیار خطرناک هستند، باید سعی کرد حجابها را از میان برداشت؛ زیرا عنایتها و فیضهای حضرت حق در تمام عالم، وجود دارد و فقط باید آنها را دید؛ در حقیقت باید چیزی جلوی چشم تان نباشند تا این عنایتها و فیضها را ببینید و یا چیزی جلوی قلبتان نباشد تا آن را درک کنید آن چیزی که جلوی چشم و قلب ما را می گیرد، حجاب است.
برای روشن شدن معنی حجاب به این مثال توجه کنید: فرض کنید یک نورافکن قوی داخل یک اتاق وجود دارد و طبیعتاً این اتاق دارای درب و پنجره و دیوار است که این در و پنجره و دیوارها به عنوان حجاب حائل نمی گذارند نور به اتاقهای دیگر نفوذ کند؛ البته کمی نور از روزنه ی درب و پنجره به اتاق کناری وارد می شود؛ اما نورش به اندازهی اتاق اول نیست؛ اگر به اتاق بعدی برویم بازهم می بینیم آن نور به آن دو هم رسیده؛ اما همان نور اول نیست، چرا که آن نور افکن قوی در اتاق اول قرار گرفته است، به همین دلیل نور کافی به اتاق های دیگر نمی رسد و اگر مانعها (دیوارها) را برداریم دیگر اتاقها هم مثل آن اتاق، کاملاً روشن می شوند.
اگر بخواهیم مثال زیباتری بزنیم باید بگوییم آن نورافکن ماننده خورشید است، نمی توانیم بگوییم که چون در فاصله دورتری از خورشید قرار داریم، پس نور آن کمتر است و اگر صد متر بالاتر برویم، نورش بیشتر می شود. این حرف کاملاً بی معنی است؛ چرا که خورشید آن قدر نورانیت و عظمت دارد که به صد یا هزار متر، تغییری در نور آن به وجود نمیآید، فقط کافی است شما حجاب را بردارید، شما دارید از پشت دیوار نگاه می کنید، دیواری که فقط یک روزنه ی کوچک دارد، آیا تمام نور خورشید، همان چیزی است که شما از داخل آن روزنه ای کوچک می بینید؟ خیر! این فقط یک شعاع از نور خورشید است، حالا اگر دیوار را بردارید، خواهید دید که تمام هستی در این نور غرق شده است، در این صورت عظمت نور خورشید را درک می کنید.
حجاب غفلت
خداوند در سوره اعراف، میفرماید: (وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ). یا فاطمة الزهرا:
«و مسلماً بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم زیرا آنان را دلهایی است که به وسیله آن معارف الهی را درنمی یابند و چشمانی است که توسط آن حقایق و نشانههای حق را نمی بینند و گوشهایی است که به وسیله آن سخن خدا و پیامبران را نمی شنوند، آنان مانند چهار پایانند بلکه گمراه تراند؛ اینانند که بی خبر و غافل از معارف و آیات خدایند.»
بعضی وقتها چشم داریم؛ اما نمی بینیم، گوش داریم؛ اما نمی شنویم، قلب داریم؛ اما نمیفهمیم و درک نمی کنیم. واقعاً چه چیزی باعث می شود که آدم نبیند و نشنود، درک نکند؟! خداوند اصلیترین حجاب این افراد را در غفلت می دهد و می فرماید: (اولئِکَ هُمُ الْغافِلُون)؛ «آنان غافل شده اند»؛ بنابراین غفلت حجابی است که باعث می شود آدمها نبینند.
چه کسی نمی گذارد تو این لامپ را ببینی؟ چه چیزی باعث می شود تو این خورشید را نبینی؟ در گذشته عرض کرده ایم که برای ندیدن نورافکن، لازم نیست پرده بزرگی بیاورید و نورافکن را بپوشانید، فقط کافی است با یک بند انگشت جلوی چشم خود را بگیرید بگویید آن وقت خواهید دید که خورشید با آن عظمتش از جلوی چشمتان پنهان می شود و شما آن را نمی بینید؛ بنابراین خیلی ساده و راحت، بزرگترین چیزها با کوچکترین حجابها دیده نمی شود.
پردهی پلک، مانع بزرگی است، فقط کافی است همین پلک را جلوی چشم خود قرار دهید؛ آن وقت هیچ چیز را نمی بینید. پس باید آن را از جلوی چشمتان بردارید و حجاب کنار برود تا بتوانید ببینید. برای شنیدن و درک کردن نیز به همین صورت است، باید حجابهای کوچک را از جلوی گوش و قلب خود بعداً تابش و درک کنیم خداوند چشم برای دیدن، گوش داده برای شنیدن و قلب برای درک کردند؛ اما تمام اینها به جایی می رسند که نمی توانند ببینند، بشنوند یا درک کنند. خداوند می فرماید: این افراد دچار غفلت شدند. غفلت یعنی خدا را ندیدن که در حقیقت همان خودبینی است و خودبینی یعنی فقط خود را دیدن و اگر کسی فقط خود را ببیند و خدا را نبیند، کافر است.
خودپرستی مکن خدای پرست ور نه بی شک از بت پرستانی
ایمان در مقابل حجاب
انسان باید به خدا و پیامبرش ایمان داشته باشد. ایمان زمانی وجود دارد که حجاب نباشد و فقط خدا را ببیند و کسی که فقط خدا را ببیند، مؤمن است خداوند در قرآن کریم می فرماید: (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُو آمِنُوا)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، ایمان بیاورد.»
شاید بگویید: چرا خداوند می گوید اگر ایمان آوردید ایمان بیاورید البته سالهای خداوند نمی خواهد بگوید که ایمان رتبههای بالاتری نیز دارد و شما می توانید به رتبههای بالاتر دست یابید؟ پس باید به خدا و پیامبر ایمان بیاوریم و قلباً باور کنیم تا ایمانمان را محکم کرده باشیم.
خودبینی بزرگترین حجاب
تنها خود را دیدن، بزرگترین حجاب است وای به حال کسی که فقط خودش را ببیند! اما اگر از این شخص بپرسید چه کسی در اینجا وجود دارد؟ میگوید فقط من هستم. این شخص کور است و هیچ کس غیر از خودش را نمی بیند؛ اما کسی که چشم دارد می گوید: خودم هستم، تو هم هستی. خودبینی، گناه نابخشودنی است؛ البته دیگران را هم دیدن غلط است. کارهای صحیح و درست و مفید را باید از او «خدا» دانست.
انسان باید بفهمد که فقط خود و دیگران هم مظهر اویند، انسان باید بفهمد که خلیفة الله است و اسماءالحسنی در وجود او نهاده شده است.
اگر می خواهید بدانید، چقدر رحمت در شما تجلی کرده است، ببینید که چقدر به دیگران رحم می کنید. اگر شما به دیگران رحم نکنید نباید انتظار داشته باشید که خداوند به شما رحم کند. اگر کسی را به جهنم ببرند و او به خدا بگوید که من انتظار نداشتم مرا به جهنم ببری؛ یعنی به رحمت خدا امید داشته است؛ در حقیقت، این صفت در او تجلی کرده است و در آن تجلی، به قدر سعه وجودی آن شخص حجابی وجود نداشته است، پس اگر شنیدید در روایت داریم که خداوند در قیامت آن فرد را میبخشد. تعجب نکنید.
لطف و عنایت الهی در رفع حجابها
عارف و اصل حاج اسماعیل دولابی رحمة الله علیه می فرماید: شما یه کیسه برنج را تصور کنید، بیرون آمدن دانههای برنج از سر کیسه ای که یک شکاف کوچک ابتدای آن ایجاد شده است بسیار سخت است؛ اما همین که شکاف سر کیسه ایجاد شد، با فشار خود کیسه، برنجها بدون زحمت و فشار بیرون می آیند؛ بنابراین اگر یک حجاب کوچک برداشته شود کم کم تمام حجابها برداشته خواهد شد.
ما در مناجات شعبانیه از خداوند می خواهیم که ما لطف کند، ارزانی کند، از او می خواهیم دیدگان دلمان را به نور خویش روشن سازد تا جایی که حجابهای نورانی حذف شوند چه رسد به حجابهای ظلمانی.
ما از این مناجات می فهمیم که حجاب نورانی هم داریم؛ برای مثال، «علم و معرفت» خیلی خوب و مفید است، اما گاهی به حجاب اکبر تبدیل می شوند. وقتی علم را ندیدی یا صاحب علمی را ندیدی و فقط خودت را دیدی، آن وقت همان چیزهای مفید به «حجاب اکبر» تبدیل می شوند.
کتاب از: محمد لک علی آبادی
نویسنده: زینب آب باز